یک)ترانه ای مشترک از دو خواننده سرشناس ایرانی، «ابی» و «شادمهر عقیلی» منتشر شده است که در شبکه های مجازی، همراه با «لایک های زیاد» دست به دست می شد (رویایی دارم را از اینجا بشنوید).
مفهوم و معنای ترانه، کار قشنگی بود و دوستش داشتم. به خصوص که من را یاد این سخنرانی معروف «مارتین لوترکنیگ» می اندازد: (I have a dream - فیلمش از اینجا).
در قسمتی از این ترانه خوانده می شود که « رویای من اینه//دنیای بی کینه؛ دنیای بی کینه//رویای من اینه»؛
خیلی زیبا شاید باشد؛ دنیایی که در آن کینه به حداقل رسیده باشد (داخل پرانتز بگویم که البته من ادعا نمی کنم که در دنیا نباید اصلا «کینه» ای وجود داشته باشد؛ چون مطمئن نیستم خودم از پسش بر بیایم یا اصلا مطلوب باشد)؛
حالا از این بحث که بگذریم، به یک مورد از ترانه هایی که شادمهر عقیلی قبلا خوانده(به نام «خیالی نیست»)، اشاره می کنم:
خب؛ چه می توان گفت؟...جز اینکه درون مایه این قسمت از ترانه یا برخی ترانه های دیگر شادمهر، واقعا «کینه» است؟... ترویج کینه حتی!... حالا کینه نسبت به یک ملت نیست. ولی کینه نسبت به یک شخص خاص که هست!
دو) یاد مصاحبه های صدا و سیما می افتم که راه می افتد و از مردم می پرسد بزرگترین آرزویتان چیست و می گویند: «ظهور آقا امام زمان»...برای چی؟ «که بساط ظلم را ریشه کن کند و ظالمان را به سزای اعمالشان برساند و خلاصه عدالت برقرار شود».
بعد من گاهی وقت ها فکر می کنم که اگر جای خبرنگار صدا و سیما بودم، می پرسیدم که « خب شما خودتان به کسی ظلم نمی کنید؟ یعنی واقعا از خودتان مطمئن هستید؟ مثلا به بچه، همسر، دوست، همکار، مردم جامعه؟» و یا حتی صریح تر« از کجا مطمئن هستید که اگر امام زمان بیایند، جزو دسته ای نباشید که حساب شان رسیده شود!؟» و حتی به بعضی ها، بی پرواتر « من جای شما بودم، دعا می کردم امام زمان نیاید، چون کار همه تان ساخته است اگر این طور شود!!»؛
سه) زیادند نمونه آدمهایی که صبح تا شب سیستم حکومت را فحش می دهند و از خودکامگی و سرکوب عقاید مخالف گله مندند و یا نمی دانم از این تلویزیون ها نگاه می کنند که اخبار جنبش های کارگری را پخش می کند؛ اما وقتی کنکاش می کنی، می فهمی که همان آدم در زندگی خصوصی اش، نسبت به همسرش رفتار دیکتاتور گونه دارد یا در اداره اش یک دیکتاتوری کوچک برپا کرده است یا چه می دانم در حق کارگران شرکت خودش، ظلم می کند.
چهار) صحبتم این است که خیلی وقت ها آدمها، مشکلات دنیا را در توهماتشان، ناشی از عوامل خارجی می دانند که با رفع و رجوعشان، داستان حل می شود. این است که خودشان را در همان توهمات، مرکز دنیا می بینند که همه چیزشان خوب است و فقط مانده که مثلا کسی ظهور کند که عدالت را برقرار کند یا مثلا در دنیا معجزه ای شود که کینه یا دروغ نباشد؛
در حالیکه وقتی عمیق تر بشوی، می فهمی که واقعا منظورشان این نیست که در دنیا کینه یا دروغ نباشد یا کسی به کسی ظلم نکند یا دیکتاتوری بد است.
بلکه باور واقعی نهفته در ناخودآگاهشان این است که کسی به «خودشان» دروغ نگوید یا در حق «خودشان» ظلم نکند یا عقیده «خودشان» را سرکوب نکند! انگار که سیستم مشکلات بشری، جدای از بازیگرانش، یعنی ما آدمها تعریف شده است. و انگار که «خودشان» نقشی در پدید آمدن وضعیت موجود ندارند و خیلی خوب رفتار می کنند و یا اگر «خودشان» ظلم کردند و دروغ گفتند یا کینه داشتند، اشکالی ندارد!
بعد یک نتیجه این طور تفکر هم این می شود که تلاشی برای بهبود وضعیت نمی کنند و فقط تریبون ها هستند که میدان دار می شوند. یکی می رود ترانه در مدح صلح و بدون کینه بودن می خواند و دیگری صبح تا شب از آمدن امام زمان صحبت می کند.
برای مثال این روزها هم می بینیم که این ترانه «ابی و شادمهر» دست به دست می شود و هزاران نفر هم پایش را لایک می کنند؛ ولی خب از نحوه کامنت گذاری ها در بحثهای دیگرشان مقابل مخالفان شان در فیس بوک و دفاع از مثلا عقاید ضد مذهب یا عقاید طرفدار مذهبشان، مشخص می شود که «واقعا چقدر طرفدار دنیای بدون کینه هستند»!
خب همین «دروغ های کوچک» و «کینه های کوچک» و «ظلم های کوچک»، وقتی شما بشوی رئیس جمهور یا نماینده مجلس یک کشور و ابزارش را داشته باشی، می شود همان ظلم های بزرگ که بر علیه شان، ترانه می خوانید یا دعا می کنید! باور کنید!
پنج) خلاصه که حواسمان باشد این ترانه ها و آرزوها و دعاها گولمان نزند!...اگر واقعا «رویایی داریم»، دوستش بداریم و تمام تلاشمان را «در عمل» برای محقق کردنش انجام دهیم...و این احتمال را هم بدهیم که بخشی از علل عدم تحقق آن رویا، ممکن است در درون خود ما باشد.
پی نوشت:
1-مثل نود و نه درصد نوشته های این وبلاگ، مخاطب اول این نوشته، خودم هستم و لذا اگر جایی خلاف حرفهای توضیح داده شده عمل می کنم، طبعا خطاست و مستحق هست که سرزنش شوم!
2-در مورد شادمهر عقیلی این توضیح را بدهم که ممکن است این بنده خدا الان عقیده اش نسبت به «کینه» عوض شده باشد و ترانه ی «خیالی نیست» هم خب مال قدیم ها بوده؛ ممکن است خب!
تازه، بر فرض اینکه اصلا ایشان، درونا آدم کینه ای باشد، دلیل نمی شود که ما حرفِ خوب موجود در این ترانه را توجه نکنیم یا مثلا بگوئیم که حق نداشتی این ترانه را بخوانی!...بزرگان ما گفته اند «علم را از هر کسی شد یاد بگیرید؛ حتی اگر خودش به او عمل نکند»